عرفان یافتنی و عرفان بافتنی
آيا مباحث عرفاني و واديهاي سير و سلوک، هميشه اينگونه بوده است؟
اساساً کشف و کرامات، تا چه حد درست و جدّي است؟
مدّعيان، تا چه حدّ راست ميگويند؟
مريدان، چه اندازه از روي فهم و بصيرت، شيفته ميشوند؟
از انصاف نبايد گذشت. اينگونه امور که در هالهاي از تقدّس و در
پردهاي از «ارزشهاي برين» قرار گرفته، براي آنان که
«کم ظرفيّت»اند، گاهي هم گمراه کنند و غرور آور است.
در اين عالم، هر چيزي «اصل» دارد و «بدل».
بدل سازي، خودش نشانه ارزشمنديِ آن «اصل» است؛ که اگر
کساني دسترسي به اصل ندارند، سراغ بدلها ميروند.
در اين ميان، ساده لوحان، فريب ميخورند و دکانداران، فريب ميدهند.
تکليف صاحبان اصلي «راز» و عارفان حقيقي و دارندگان «کشف» و
«شهود» چيست؟
اگر گاهي کتمان ميکنند، از ترس همين نا اهلان است.
اگر بروز نميدهند، به خاطر بيظرفيتي برخي از افراد است.
اگر ما نتوانستيم «طعم عرفان» و «علم سلوک» را بشناسيم و بچشيم،
حقّ انکار و نفي اصل قضيه را نداريم.
مگر ميتوان با ديدن «طلاي مصنوعي»، منکر «طلاي واقعي» شد؟
مدّعيان دروغين «پيامبري» هم در طول تاريخ، بسيار بودهاند. اين نبايد
سبب بياعتقادي به اصل «نبوّت» و «وحي» گردد.
به هر حال، بعضي عارفند، برخي هم «عارف نما»!
بعضي «اهل دل» اند، برخي «اهل هوس»!
بعضي مييابند، بعضي هم ميبافند.
هرگز با «بازي با الفاظ» و رديف کردن اصطلاحات عرفاني، کسي
«عارف» نميشود.
اداي عرفان در آوردن، با عارف بودن خيلي فاصله دارد.
اساس عرفان، شناخت و محبّت خدا و پايبندي به «امر» و «نهي» اوست.
اگر کسي هزار ادعا داشت، ولي در عمل، پايبند «شرع» و متعبّد به
آداب و سنن دين نبود، از همان دکان داران است که مغازه دو نبش،
باز کرده است!
عرفان، «يافتن» است، نه «بافتن»!...
باري! عطش و عشق به امور عرفاني و رمز و راز جهانِ لطيفتر از
ماديّات و ژرفتر از طبيعت را ميتوان فرو نشاند؛ امّا راهش ظريف
است.
طيّ اين مرحله، بيهمرهي خضر مکن
ظلمات است، بترس از خطر گمراهي
استاد جوادمحدثی
سایت : پرسمان تشیع
باید توجه داشت که گرچه اصل وحقیقت عرفان امری متعالی ومطلوب ودرراستای تکامل انسان وبلکه حقیقت کمال اواست ؛ ولی این مسأله نباید موجب گردد که تصور کنیم همه کسانی که به این نام شناخته ودراینراه دیده می شوند به زلال حقیقت وروح عرفان ومعنویت دست یافته اند .بنابراین باید بسیارمراقب باشیم تا نام ها وعناوین ، مارافریب ندهند .هرجا اسم عرفان وعارف وسیر وسلوک هست ، معلوم نیست ازحقیقت عرفان نیز خبری باشد .کم نبوده ونیستند کسانی که گر چه درنیت خویش برای سیروسلوک صادق بوده اند ؛ ولی دراثر عدم آشنایی با معیارهای عرفان حقیقی ،به دام منحرفان ومدعیان دروغین افتاده ا ند وبه جای سیر الی الله دربیراهه های گمراهی وانحراف گرفتار آمده اند .