ازچه موقع تصوف وعرفان وارد اسلام شد ؟
ازچه موقع تصوف وعرفان وارد اسلام شد ؟

در اسلام تصوف و عرفان وجود نداشت و فقط زهد بود. مسلميني كه ميخواستند
خود را به كمال معنوي برسانند، زهد را پيش ميگرفتند. از نيمهي قرن دوم هجري
تصوف وارد اسلام شد ولي قبل از اينكه اسلام در شرق توسعه يابد تصوف در
مشرق زمين وجود داشت. در ايران، تصوف قبل از اسلام وجود داشته و عدهاي
از حكماي (افلاطونيون جديد) قبل از اسلام، از بيم سلاطين روم گريختند و به
ايران پناهنده شدند و پادشاهان ايران به آنها پناه دادند و دانشمندان مزبور نظريههاي
(افلاطونيون جديد) را به اطلاع علماي ايران رسانيدند و از همان موقع زمينه
تصوف در ايران آماده شد.
از نيمه قرن دوم هجري بتدريج تصوف در مشرق زمين وسعت پيدا كرد و در
كشورهاي اسلامي صوفياني پديدار گرديدند و چيزهايي گفتند بدوناينكه بيان
آنها مثل صوفيان ادوار بعد، عميق باشد بهطوري كه ضمن دروس ملاصدرا
گفته شد در قرن دوم و نيمهاول قرن سوم هجري فيلسوفاني در كشورهاي
اسلامي بوجود آمدند اما هيچيك از آنها، صوفي يا عارف نبودند ولي از نيمه دوم
قرن سوم طليعه صوفيان و آنگاه عارفان پديدار گرديد و در قرون چهارم و پنجم،
ششم و هفتم هجري تصوف و عرفان در كشورهاي اسلامي و به خصوص ممالك
ايران به اوج كمال رسيد، در اين چهار قرن چون صوفيان و عارفان مورد آزار
قرار ميگرفتند براي بيان مافيالضمير خود كه همه بر محور عشق دور ميزند
(زيرا عقيده داشتند كه با عشق ميتوانند به حقيقت برسند) اصطلاحاتي وضع كرند
كه اصطلاحات عاشقانه بود از قبيل ناز معشوق و نياز عاشق و درازي شب هجران
و كوي محبوب و ميكده و مي و ساقي و مطرب و صنم، بادهفروش و پير ميفروش
و دير مغان و خرابات و ناله چنگ و چاه زنخدان و غيره. . .
توضیح :لازم به توضیح است که عرفان حقیقی دردرون اسلام نهفته است
وازهمان ابتدا بااسلام ودین همراه بوده است ولی ممکن است که ما اصطلاحی
به نام عرفان نداشته باشیم ولی اصل عرفان ازپیامبر اسلام (ص) وعلی
علیه السلام گرفته شده است ولی تصوف بعدها وارد اسلام شده است وما
عرفان راهمراه باتصوف نمی دانیم بلکه عرفان حقیقی راجدای ازتصوف
می دانیم
بقیۀ مطالب رادر<ادامۀ مطلب >بخوانید
باید توجه داشت که گرچه اصل وحقیقت عرفان امری متعالی ومطلوب ودرراستای تکامل انسان وبلکه حقیقت کمال اواست ؛ ولی این مسأله نباید موجب گردد که تصور کنیم همه کسانی که به این نام شناخته ودراینراه دیده می شوند به زلال حقیقت وروح عرفان ومعنویت دست یافته اند .بنابراین باید بسیارمراقب باشیم تا نام ها وعناوین ، مارافریب ندهند .هرجا اسم عرفان وعارف وسیر وسلوک هست ، معلوم نیست ازحقیقت عرفان نیز خبری باشد .کم نبوده ونیستند کسانی که گر چه درنیت خویش برای سیروسلوک صادق بوده اند ؛ ولی دراثر عدم آشنایی با معیارهای عرفان حقیقی ،به دام منحرفان ومدعیان دروغین افتاده ا ند وبه جای سیر الی الله دربیراهه های گمراهی وانحراف گرفتار آمده اند .