دیدگاه عارفان درباره امام حسین(ع) قطب عالم عرفان


عارفان، امام حسین(ع) را جزو مصادیق انسان کامل می‌دانند، 

از این نظر موقعیت آن حضرت نزد ایشان از حد امام یا رهبر

 اجتماعی بسیار فراتر می‌رود زیرا اگر امام از نقطه نظر

 سیاسی مسئول اداره امور مسلمانان است، انسان کامل

 درباره کل هستی مسئولیت دارد.به تعبیر دیگر انسان کامل

 جانشین خدا در روی زمین است و اگر از بین برود نظام 

هستی و حیات از بین می‌رود. از این رو عرفا به حادثه

 عاشورا به عنوان واقعه‌ای می‌نگرند که انسان کامل در آن

 حضور داشته است. در نگرش عرفا به عاشورا، نظرات

 و مقامات عرفانی مورد توجه قرار گرفته و همه ارکان 

و مولفه‌های عرفان در این مورد تبیین شده است.

در این صحنه هر یک از افراد عاشورا هم به عنوان مصداق

 یک مولفه عرفانی‌اند و هم به عنوان نماد آن، به گونه‌ای که

 تمامی عناصر موثر در سلوک عرفانی مورد توجه قرار

 گرفته است.

عارفان از هر دین و مسلک و مذهبی امام حسین(ع) را به 

عنوان قطب عرفان و سایر بزرگواران را در قالب نقش‌های

 دیگر مورد توجه قرار داده‌اند از این رو قصد داریم در این 

نوشته هر چند کوتاه به نظرات عارفان مشهور بپردازیم.

حکیم سنایی (متوفی ‪ ۵۲۵‬یا ‪ ۵۴۵‬ه.ق) از جمله عرفای

 مشهوری است که همواره در سروده هایش ارادت خود را

 به خاندان پیامبر(ص) ابراز و امیدوار بوده که این ارادت

 و بیزاری از بنی امیه موجب رستگاری او شود و با دوستی

 علی(ع) و دو فرزندش حسنین (ع) به بهشت برین وارد شود.

"دو سبب را امید می‌ دارم گرچه آلوده و گنهکارم 

که نجاتم دهی بدین دو سبب زین چنین جمع بی‌خبر یارب 

آن یکی حب خاندان رسول حب آن شیر مرد جفت بتول

 و آن دگر بغض آل بوسفیان که از ایشان بدو رسید زیان 

مر مرا زین سبب نجات دهی وز جهنم مرا برات دهی" 

ابیات فوق بیان‌کننده دو اصل "تولی و تبری" است،

 تولی نسبت به حسین(ع) و تبری از یزید و قاطبه بنی‌امیه، 

مضاف بر این که محبت حسن(ع) و حسین(ع) مایه نجات

 و دستیابی به بهشت الهی است. سنایی بر این نظر اعتقاد داشت

 که مدعی پیروی از اهل بیت باید از هر جهت خود را آماده

 کند تا به اخلاق نیکو متخلق شود. "دعوی ایمان‌کنی ونفس

 را فرمان بری باعلی بیعت کنی و زهرپاشی برحسن"

 سنایی به حدی نسبت به یزید و دار و دسته‌اش ابراز

 بیزاری می‌کند که بیعت‌کنندگان با یزید را یزیدی دیگر

 می‌خواند و معتقد است که انسان دارای وجدان سالم هرگز

 حاضر نمی‌شود با یزید بیعت کند چه رسد به انسان مومن.

" بر یزید و شمر ملعون چون همی لعنت کنی 

چون حسین خویش را شمر و یزید دیگری" 

او در مقابل نگرشی که به یزید و شمر دارد امام حسین(ع)

 را سرآمد همه شهیدان تاریخ می‌داند. "سراسر جمله عالم

 پرشهید است شهیدی چون حسین کربلا کو" از دیدگاه

 سنایی غزنوی عامل و علت پیدایی قیام عاشورا آن بوده

 است که گروهی دنیاخواه، تاب تحمل شخصیت لامکانی 

حسین(ع) را نداشتند لذا در صدد برآمدند خورشید وجود

 امام حسین(ع) را به تاریکی بکشانند تا بدین وسیله در

 زندگی دیجور خود غوطه‌ور شوند و هیچ مانعی در میان نبینند.

 او همچنین معتقد است که این گروه گمراه نه تنها با حسین

 (ع) چنین برخورد کردند بلکه پیش از او، با پدر

 گرامی‌اش نیز همان رفتار را کرده و فلسفه اصلی مخالفت

 آنان با حضرت امیر در همین نکته نهفته بود.

چون آنان ضربات سهمگین علی(ع) را چه در عصر جاهلیت

 وچه در زمان خلافتش متحمل شده بودند، لذا در سال ‪

۶۱‬هجری در صدد انتقام بر آمدند تا بخشی از آن شکست‌ها

 را جبران کنند و با شماتت حسین(ع) و خانواده و یارانش 

در صدد ضربه زدن بر آن حضرت(ع) بر آیند. پس قتل

 حسین(ع) را باید تاوان شکست‌هایی بدانیم که جاهلان و

 ظلمت‌پرستان یزیدی از ذوالفقار علی(ع) متحمل شده بودند.

سنایی، با توجه به چنین نگرش عرفانی است که یزید و

 دار و دسته‌اش را مستحق لعن و نفرین دانسته و بدگویی

 از آنان را عامل و علت صدرنشینی آدمی در این دنیا و

 عالم آخرت می‌داند.

 "هر که بد گوی آن سگان باشد

 دان که او شاه آن جهان باشد" 

الگونمایی عاشورا از دیدگاه سنایی، نه تنها به سبب فداکاری

 عارفانه است که حسین آن را به منصه ظهور رسانده است،

 بلکه حسین(ع) و یارانش را به عنوان کسانی می‌شناسد 

که مرگ پیش از مرگ طبیعی را تجربه کرده‌اند.

بقیۀ  مطالب رادر<ادامۀ مطلب > بخوانید