کمال انسان از منظر عرفان
کمال انسان از منظر عرفان
تاسی به قرآن و سیره پیامبر (ص) و ائمه، بهترین
روش در طی طریق عرفانی است
حرکت و سیر انسان در طول حیات خویش از تولد تا مرگ و
نحوه تکامل وی در این دوره همواره مورد بحث و مداقه دانشمندان
علوم مختلف قرار گرفته و سعی بر این بوده تا بهترین و ساده ترین
راه برای رسیدن به کمال انسانی مورد توجه قرارگیرد، چنانچه
تمامی پیشرفت های انسان در علوم مختلف و اکتشافات بشری در
قرون و اعصار متمادی برگِرد این مدار یعنی پیشرفت بشر در دنیا و
عقبی رو به سوی سعادت و کمال مطلوب بوده و خواهد بود.
در این بین کشش و گرایش فطری انسان به مبادی معنوی و روحی،
انسان های آزاده را بر آن داشته تا کمال و هدف غایی خویش را به
تاسی از ادیان الهی گونه و هم در بعد روحی و توجه به غیب مطلق
قرار داده و در این راه با نوک مژگان گام نهند و علم و عمل عرفان
نتیجه این پویش بشری بوده است؛ بنابر این باید توجه داشت که
کمال و کمال گرایی در عرفان باعث حرکت و عدم سکون نوع بشر
شده و پیوسته وی را وادار به پیشرفت و ترقی می نماید و مشکلات
و سختی ها را به جان می خرد، چه این مشکلات و دشواری ها را
آزمونی برای خویش می پندارد که سنگ محک و عیاری برای عمق
و ژرفای خواسته خویش است، چنانچه حافظ نیز به این موضوع اشارتی
: داشته و می گوید
حافظ چه نالی گر وصل خواهی
خون بایدت خورد، در گاه بی گاه
یا مولوی می سراید
مومن آن باشد که اندر جزر و مد
کافر از ایمان او حسرت خورد
باید توجه داشت که گرچه اصل وحقیقت عرفان امری متعالی ومطلوب ودرراستای تکامل انسان وبلکه حقیقت کمال اواست ؛ ولی این مسأله نباید موجب گردد که تصور کنیم همه کسانی که به این نام شناخته ودراینراه دیده می شوند به زلال حقیقت وروح عرفان ومعنویت دست یافته اند .بنابراین باید بسیارمراقب باشیم تا نام ها وعناوین ، مارافریب ندهند .هرجا اسم عرفان وعارف وسیر وسلوک هست ، معلوم نیست ازحقیقت عرفان نیز خبری باشد .کم نبوده ونیستند کسانی که گر چه درنیت خویش برای سیروسلوک صادق بوده اند ؛ ولی دراثر عدم آشنایی با معیارهای عرفان حقیقی ،به دام منحرفان ومدعیان دروغین افتاده ا ند وبه جای سیر الی الله دربیراهه های گمراهی وانحراف گرفتار آمده اند .