مؤلفه هاي عرفان قرآنی ـ اهل بیتی
اصالت در عرفان از آن عمل و طی مقامات و منازل است که در اصطلاح
 به آن "سیر و سلوک" اطلاق می شود. هر کدام از واژه های سیر و سلوک
 دارای بار معنايی و معرفتی خاص خود می باشد؛ چه این که سیر ناظر به 
دیدن مناظر و تجربه های بین راهی و نظر به زیبائی های منازل حرکت درونی
 و شدن شهودی از آغاز تا انجام است؛ و سلوک فتح قاره های معنوی و 
فتوحات غیبی است که سالک منزل به منزل و مقام به مقام تا دیدار دوست
 پیش می رود یا به تعبیر دیگر پله پله تا ملاقات با خدا بالا مي رود.
در قرآن و آموزه های وحیانی با واژه ها و عبارات و لغاتی مواجهیم که از
 سیر و سلوک و طی طریق الی الله و فی الله حکایت می کنند مثل: فرار، تبتل،
 صیرورت، تصعید، سیر و اسراء و... همچنین در نهج البلاعه با آموزه ها و
 گزاره ها و لغات و جملاتی بر خورد می کنیم که معانی عمیق و دقیق سلوکی
 دارد و ناظر به عرفان عملی است. بر اساس معارف قرآنی ـ اهل بیتی،
 مؤلفه ها و عناصر وجودی عرفان عملي عبارتند از:
1. شریعت محوری
در عرفان قرآنی ـ اهل بیتی سلوک بر مدار شریعت می گردد و سیر و سفر
 معنوی تنها بر فلک باید و نباید های الهی و وحیانی است. اين عرفان، از
 رهگذر بندگی و عبودیت در چارچوب شریعت شکل می گیرد و همه اعمال 
سالک بر طبق موازین شریعت اسلامی صورت می پذیرد و عمل به شریعت،
 در همه مراحل سلوک، لازم و قطعی تلقی می شود و سالک هرگز از آن 
بی نیاز نمی گردد. شریعت در اصل به معنای "راه روشن" و راه ورود به
 نهرها است.1شریعت به معنای مجموعه باید و نبایدها یا احکام فقهی اسلام
 است که در قالب وجوب، حرمت، اباحه، استحباب و کراهت، ظهور یافته است.
 شريعت راهی است که از آن، به آبی که مایه حیات است مي رسيم.
در عرفان حقیقی برای عارف در حقیقت دو حکم بیشتر متصور نیست 1. وجوب
 2. حرمت؛ زیرا عارف مستحب را ملحق به واجب سلوکی و مکروه و مباح را
 ملحق به حرام سلوکی برای خود می کند. پس عارف بیش و پیش از هر کسی
 بایسته است تا شریعت گرا و فقه محور باشد. البته شریعت، حقیقت واحد
 ذو مراتبی است که از لایه های دیگر آن به طریقت و حقیقت تعبیر می شود 
چنان که از پیامبراکرم(ص) نقل شده است که فرمود:
 "الشَّرِيعَةُ أَقْوَالِي وَ الطَّرِيقَةُ أَقْعالِي وَ الْحَقِيقَةُ أَحْوَالِي..."2
بنابراین شرع الهی و وضع نبوی، حقیقت واحدی است که مشتمل بر شریعت
 و طریقت و حقیقت است. و این اسماء بر آن حقیقت واحد بر سبیل ترادف و
 به اعتبار گوناگون صادق است.3
"سلوک عرفانی"، بدون التزام عملی به شریعت، نتیجه بخش نیست؛ لذا
 شریعت گروی برای همه اصحاب سیر و سلوک لازم است. "سقوط تکلیف"
 نه تنها در هیچ مرتبه ای از مراتب و هیچ منزلی از منازل معنوی، اعتبار ندارد 
بلکه تکلیف، بیشتر و وظایف، دشوارتر می شود و افراد هر چه به خداوند
 تقرب بیشتری داشته باشند، تکالیف سنگین تری دارند؛ زیرا "حَسَنَاتُ الْأَبْرَارِ
 سَيِّئَاتُ الْمُقَرَّبِينَ"4.
عرفان فاقد شریعت، عرفان نیست، بلکه سراب است وموجب ضلالت و فساد،
 و فرجامی جز ندامت و پشیمانی ندارد. علی(ع) فرمود:
 "أَلَا وَ إِنَّ شَرَائِعَ الدِّينِ وَاحِدَةٌ وَ سُبُلَهُ قَاصِدَةٌ مَنْ أَخَذَ بِهَا لَحِقَ وَ غَنِمَ وَ مَنْ
 وَقَفَ عَنْهَا ضَلَّ وَ نَدِمَ"5 
التزام به شریعت تنها با انجام واجبات و ترک محرمات، تحقق نمی یابد و آدمی 
را در زمره "متقین" که در حقیقت عارفانند، قرار نمی دهد؛ مگر آنکه برای 
پرهیز از در افتادن در آنچه از دیدگاه شریعت ممنوع است، حتی از اموری که
 ممنوع نیستند نیز بپرهیزد؛ چنان که از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:
 "لَا يَبْلُغُ الْعَبْدُ أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى يَدَعَ مَا لَا بَأْسَ بِهِ حَذَراً مِمَّا بِهِ الْبَأْس"6
بر اساس آموزه های نبوی(ص) کسی که در عمل، ملتزم به آموزه های قرآن
 نیست و آنچه را قرآن، حرام کرده، حلال می شمرد، اساساً به قرآن ایمان نیاورده 
است تا چه رسد به اینکه سالک و رهرو کوی دوست به شمار آید. پیامبر اعظم
(ص) فرمود: "مَا آمَنَ بِالْقُرْآنِ مَنِ اسْتَحَلَّ حَرَامَه".7
امام خمینی(ره) بر لزوم عمل به ظاهر شريعت و ابتنای سلوک بر شریعت تأکید 
کرده و فرموده است: "بدان كه هيچ راهى در معارف الهيه پيموده نمى شود مگر
 آن كه ابتدا كند انسان از ظاهر شريعت، و تا انسان متأدب به آداب شريعت حقه
 نشود، هيچ يك از اخلاق حسنه از براى او به حقيقت پيدا نشود، و ممكن نيست 
كه نور معرفت الهى در قلب او جلوه كند، و علم باطن و اسرار شريعت از براى
 او منكشف شود، و پس از انكشاف حقيقت، و بروز انوار معارف در قلب نيز متأدب
 به آداب ظاهره خواهد بود، و از اين جهت دعوى بعضى باطل است كه "به ترك
 ظاهر، علم باطن پيدا شود"يا"پس از پيدايش آن، به آداب ظاهره احتياج نباشد"
 و اين از جهل گوينده است به مقامات عبادت و مدارج انسانيت".8
اگر عارفان در سیر و سلوک، تابع شریعت و ولایت اهل بیت(ع) باشند و راه
 صحیح را طی کنند، گوشه ای از علم شهودی انبیاء و اولیا به آنها می رسد.9
2. اعتدال و میانه روی