تعریف لغوی واصطلاحی عرفان
تعريف ديگرعرفـان: عرفان ازآنجائي شروع
مي شودكه معتقدباشيم عالم ظاهري داردوباطني ،بنابراين
اعتقادبه عالم غيب وشهادت ازنظرقرآن وايمان ودينداري
يعني اقراربه اينكه علاوه براين عالم ظاهر،عالم غيب
ونامشهودنيزوجوددارد،واگرپذيرفتيدكه عالم وانسان و... باطن
دارد،عرفان را پذيرفته ايد ومعتبرميدانيد،واگرباطن رانپذيرفتيد،
نمي توانيدمعتقدبه چيزي بعنوان عرفان باشيد،وعرفاءبراي
همه چيِِِزدين قائل به ظاهروباطنند،مثل نماز،يك ظاهري
داردويك باطني ،اگرقائل به ظاهرشديدهمۀ نمازهايكسان
خواهدبود،ولي اگرقائل شديدكه نماز باطن دارد،ارزش
نمازهاباهم فرق مي كند،عواملي كه به نمازباطن مي
بخشد:1-حضور قلب 2-اخلاص ،هرچه درجه اخلاص
بالاترباشدارزش نمازبيشترخواهدبود.
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و ششم آبان ۱۳۸۷ ساعت ۴:۴۷ ب.ظ توسط بهروز
|
باید توجه داشت که گرچه اصل وحقیقت عرفان امری متعالی ومطلوب ودرراستای تکامل انسان وبلکه حقیقت کمال اواست ؛ ولی این مسأله نباید موجب گردد که تصور کنیم همه کسانی که به این نام شناخته ودراینراه دیده می شوند به زلال حقیقت وروح عرفان ومعنویت دست یافته اند .بنابراین باید بسیارمراقب باشیم تا نام ها وعناوین ، مارافریب ندهند .هرجا اسم عرفان وعارف وسیر وسلوک هست ، معلوم نیست ازحقیقت عرفان نیز خبری باشد .کم نبوده ونیستند کسانی که گر چه درنیت خویش برای سیروسلوک صادق بوده اند ؛ ولی دراثر عدم آشنایی با معیارهای عرفان حقیقی ،به دام منحرفان ومدعیان دروغین افتاده ا ند وبه جای سیر الی الله دربیراهه های گمراهی وانحراف گرفتار آمده اند .