جایگاه و ویژگی ماه شعبان

جایگاه و ویژگی ماه شعبان
بسم الله الرحمن الرحیم
روی عن الحسین بن علی ـ علیهماالسلام ـ قال:
الِاسْتِدْرَاجُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ لِعَبْدِهِ أَنْ يُسْبِغَ عَلَيْهِ
النِّعَمَ وَ يَسْلُبَهُ الشُّكْر.
این روایت از امام حسین ـ صلوات الله علیه ـ
نقل شده است که حضرت فرمودند: استدراج
از ناحیه خداوند نسبت به بندهاش، به این معنا
است که خدا «نعمتی» را به سمت بنده میفرستد
و سرازیر میکند و از آن طرف، «شُکر» را از او میگیرد.
معنای «استدراج»
من در گذشته روایات متعدّدی را در ارتباط با «رابطه میان حوادث
و گرفتاری ها با معصیت و گناه» خواندهام که اینجا، جای مطرح کردن
آنها نیست، ولی در این روایت بحثی راجع به استدراج داریم که یکی
از دلایل گرفتاری های انسان را دربر دارد. امام حسین در این روایت،
استدراج را معنا می کنند که گاهی خدا به بندهاش نعمت میدهد،
ولی از آن طرف بنده، شکر نعمت را به جا نمیآورد؛ این به خاطر آن
است که خداوند حالت شکرگزاری را از بنده سلب کرده است.
چرا «استدراج»؟!
اینجا پرسش پیش میآید که چرا خدا چنین میکند و حال شکر را از
بندهاش میگیرد؟ او که نعمت را به بنده میدهد، توفیق شکر را هم
به او بدهد! یعنی چه که او نعمت را بدهد ولی توفیق شکر را از او
بگیرد؟ چرا خدا توفیق شکر را از بندهاش میگیرد تا او نتواند شکر
نعمت را به جا آورد؟ اصلاً چطور میشود که خدا با بندهاش چنین
میکند؟
ناشکریِ انواع نعمتها
حالا من خواهم گفت، چگونه میشود که استدراج پیش میآید.
البته بنده اینجا نمیتوانم زیاد روایت بخوانم و به نقل یک روایت بسنده
میکنم. در روایتی از امام صادق ـ صلواتاللهعلیه ـ آمده است که گاهی
خدا به بندهاش نعمتی را میدهد، او هم آن نعمت را در راه معصیت
خرج میکند و با آن گناه میکند.
منظور از نعمت هم در این روایت فقط پول نیست؛ چشم، گوش،
دست، پا و تمام قوای انسانی، نعمتهایی است که خدا به انسان
داده است. نعمت، فقط پول و اسکناس نیست! چشمهایتان را باز
کنید و نعمتهایی را که خدا داده است، بشناسید! نعمت، متّصله
و منفصله دارد که سرتاپای انسان و آن چیزهایی که متعلّق به او
است را در بر میگیرد؛ این یعنی اینکه «ای انسان! همه وجودت و
متعلقات وجودت، نعمت های خداوند است». اگر انسان نعمتی را
در راه حرام مصرف کند و گناه کند، خدا به او مهلت میدهد تا استغفار
کرده و از این گناهها توبه نماید!
بقیۀ مطالب ر ادر«ادامۀ مطلب» بخوانید
باید توجه داشت که گرچه اصل وحقیقت عرفان امری متعالی ومطلوب ودرراستای تکامل انسان وبلکه حقیقت کمال اواست ؛ ولی این مسأله نباید موجب گردد که تصور کنیم همه کسانی که به این نام شناخته ودراینراه دیده می شوند به زلال حقیقت وروح عرفان ومعنویت دست یافته اند .بنابراین باید بسیارمراقب باشیم تا نام ها وعناوین ، مارافریب ندهند .هرجا اسم عرفان وعارف وسیر وسلوک هست ، معلوم نیست ازحقیقت عرفان نیز خبری باشد .کم نبوده ونیستند کسانی که گر چه درنیت خویش برای سیروسلوک صادق بوده اند ؛ ولی دراثر عدم آشنایی با معیارهای عرفان حقیقی ،به دام منحرفان ومدعیان دروغین افتاده ا ند وبه جای سیر الی الله دربیراهه های گمراهی وانحراف گرفتار آمده اند .