اصول ومبانی عرفان اسلامی
اصول ومبانی عرفان اسلامی
براى شناخت عز علمى، توجه به تاريخ آن علم و تحولات مربوطبه آن،
آشنائى با شخصيتهايى كه حامل و وارث آن علم يا مبتكر در آن علم بودهاند،
و همچنين آشنايى با كتب اساسى آن علم لازم و ضرورى است. ما دراين
درس و درس چهارم به اين مسائل مىپردازيم. اولين مساله اى كه اينجا بايد
طرح شود اين است كه آيا عرفان اسلامى از قبيل فقه و اصول و تفسير و
حديث است؟
يعنى از علومى است كه مسلمين مايه ها و ماده هاى اصلى را از اسلام
گرفته اند و براى آنها قواعد و ضوابط و اصول كشف كردهاند و يا از قبيل
طب و رياضيات است كه از خارج جهان اسلام به جهان اسلام راه يافته
است و در دامن تمدن و فرهنگ اسلامى وسيله مسلمين رشد و تكامل يافته
است و يا شق سومى در كار است؟
عرفا، خود شق اول را اختيار مى كنند و به هيچ وجه حاضر نيستندشق
ديگرى را انتخاب كنند. بعضى از مستشرقين اصرار داشته ودارند كه
عرفان و انديشه هاى لطيف و دقيق عرفانى همه از خارج جهان اسلام به
جهان اسلام راه يافته است. گاهى براى آن ريشه مسيحى قائل مىشوند و
مىگويند افكار عارفانه نتيجه ارتباط مسلمين با راهبان مسيحى است، و
گاهى آن را عكسالعمل ايرانيها عليه اسلام و عرب مىخوانند، و گاهى
آن را دربست محصول فلسفه نو افلاطونى كه خود محصول تركيب افكار
ارسطو و افلاطون و فيثاغورس و گنوسيهاى اسكندريه و آراء و عقائد يهود
و مسيحيان بوده است معرفىمىكنند، و گاهى آن را ناشى از افكار بودائى
مىدانند; همچنانكه مخالفان عرفا در جهان اسلام نيز كوشش داشته و دارند
كه عرفان و تصوف را يكسره با اسلام بيگانه بخوانند و براى آن ريشه غير
اسلامى قائل گردند. نظريه سوم اين است كه عرفان مايه هاى اول خود را –
چه در مورد عرفان عملى و چه در مورد عرفان نظرى - از خود اسلام
گرفته است و براى اين مايهها و قواعد و ضوابط و اصولى بيان كرده است
بقیۀ مطالب رادر< ادامۀ مطلب > بخوانید
باید توجه داشت که گرچه اصل وحقیقت عرفان امری متعالی ومطلوب ودرراستای تکامل انسان وبلکه حقیقت کمال اواست ؛ ولی این مسأله نباید موجب گردد که تصور کنیم همه کسانی که به این نام شناخته ودراینراه دیده می شوند به زلال حقیقت وروح عرفان ومعنویت دست یافته اند .بنابراین باید بسیارمراقب باشیم تا نام ها وعناوین ، مارافریب ندهند .هرجا اسم عرفان وعارف وسیر وسلوک هست ، معلوم نیست ازحقیقت عرفان نیز خبری باشد .کم نبوده ونیستند کسانی که گر چه درنیت خویش برای سیروسلوک صادق بوده اند ؛ ولی دراثر عدم آشنایی با معیارهای عرفان حقیقی ،به دام منحرفان ومدعیان دروغین افتاده ا ند وبه جای سیر الی الله دربیراهه های گمراهی وانحراف گرفتار آمده اند .