عرفان حقیقی وخدا:
عرفان حقیقی و خدا
همانگونه كه در محبث عرفان و علم و عقل گفتيم : عرفان مثبت ( عرفان
حقيقى ) نمى تواند حجابى بين عارف و خدا باشد, همانگونه كه علم و عقل
و زيباييهاى محسوس و معقول و غيرذلك نيز نبايد حجابهايى بين سالك حقيقى
و مقصدنهايى باشد كه بارگاه كامل مطلق است .
ديديم كه صاحب نظران بزرگ عرفان , چگونه طرد كرده اند كه آن عرفان را
كه حق را وسيله آرايش[ من] تلقى مى نمايند. ما بااين جمله اميرالمومنين و
سيدالعارفين , عليه السلام , در نهج البلاغه مأنوسيم كه در پاسخ ذعلب يمانى
فرموده است :
ما كنت اعبد ربًالم اره [1] .
نپرستيده ام خدايى را كه نديده ام .
و نيز بااين جمله در دعاى كميل آشنايى داريم كه عرض مى كند: بار
پروردگاراواجعل لسانى بذكرك لهجا و قلبى لحبك متيما .
خداوندا, زبانم را به ذكرت گويا و قلبم را در محبت بى قرار
بفرما.
بقیه مطالب رادر«ادامه مطلب »بخوانید
+ نوشته شده در سه شنبه یکم اردیبهشت ۱۳۸۸ ساعت ۷:۱۶ ب.ظ توسط بهروز
|
باید توجه داشت که گرچه اصل وحقیقت عرفان امری متعالی ومطلوب ودرراستای تکامل انسان وبلکه حقیقت کمال اواست ؛ ولی این مسأله نباید موجب گردد که تصور کنیم همه کسانی که به این نام شناخته ودراینراه دیده می شوند به زلال حقیقت وروح عرفان ومعنویت دست یافته اند .بنابراین باید بسیارمراقب باشیم تا نام ها وعناوین ، مارافریب ندهند .هرجا اسم عرفان وعارف وسیر وسلوک هست ، معلوم نیست ازحقیقت عرفان نیز خبری باشد .کم نبوده ونیستند کسانی که گر چه درنیت خویش برای سیروسلوک صادق بوده اند ؛ ولی دراثر عدم آشنایی با معیارهای عرفان حقیقی ،به دام منحرفان ومدعیان دروغین افتاده ا ند وبه جای سیر الی الله دربیراهه های گمراهی وانحراف گرفتار آمده اند .