عرفان حقیقی و خدا

همانگونه كه در محبث عرفان و علم و عقل گفتيم : عرفان مثبت ( عرفان

 حقيقى ) نمى تواند حجابى بين عارف و خدا باشد, همانگونه كه علم و عقل

 و زيباييهاى محسوس و معقول و غيرذلك نيز نبايد حجابهايى بين سالك حقيقى

و مقصدنهايى باشد كه بارگاه كامل مطلق است .

ديديم كه صاحب نظران بزرگ عرفان , چگونه طرد كرده اند كه آن عرفان را

 كه حق را وسيله آرايش[ من] تلقى مى نمايند. ما بااين جمله اميرالمومنين و

سيدالعارفين , عليه السلام , در نهج البلاغه مأنوسيم كه در پاسخ ذعلب يمانى

فرموده است :

ما كنت اعبد ربًالم اره [1] .

نپرستيده ام خدايى را كه نديده ام .

و نيز بااين جمله در دعاى كميل آشنايى داريم كه عرض مى كند: بار

پروردگاراواجعل لسانى بذكرك لهجا و قلبى لحبك متيما .

خداوندا, زبانم را به ذكرت گويا و قلبم را در محبت بى قرار

 بفرما.

                    بقیه مطالب رادر«ادامه مطلب »بخوانید