معنويت و عرفان حسينى در مناجات عارفانه «عرفه»

«عرفان» شناخت حق تعالى است كه مبدأ همه حركت ها و سكون ها و

عشق احد واحد است و عشّاق الهى، مشتاق كمال ربّند و جلوه و لازمه

اين شناخت، عبادت است; يعنى عارف، عابد خداست و چون عبادت خدا

 جلوه و ظهور معرفت ذات بارى است، عارف تنها خدا را عبادت مى كند

تا آن جا كه عارف غرق عبوديت خدا مى گردد و هرگونه حركات و

سكنات وى براى جست‌وجوى «وجه الله» و رضاى او، ظهور پيدا مى كند.

 اين آموزه هاى اصيل عرفانى را مى توان در دعاى «عرفه»، كه تجلّى

 گاه عرفان حضرت سيدالشهدا(عليه السلام)است، مشاهده نمود. نور عرفان

 وى آن چنان در تمامى الفاظ و عبارات متجلّى است كه ارباب ذوق و

اصحاب استعداد، كه از سر ارادت به عمق اين درياى بى كران فرو

مى روند، ناگزير از سوى ديگر، عارف و شيداى عشق الهى بيرون مى آيند;

 چيزى كه آسودگان ساحل نشين آن درياى معرفت، تصور لذت و بهجت آن

 را نيز نمى توانند بكنند.

حقايق عرفانى متجلّى در كلام آن حضرت آن چنان ژرف و عميقند كه نمونه

اين باريك بينى و ژرف انديشى حتى در عرفان قديم و يا همان «حكمت

اشراق» بازمانده از ايران باستان، ديده نمى شود. خدا در حكمت و عرفان

 اشراقى چيزى بيش از يك نور مطلق و محيط نيست و در هيچ يك از آثار

 بازمانده از آن، تعبيراتى كه خود خاستگاه اصلى برهان «صديقين» در

 تقريرات متفاوت آن از سوى عرفا و فلاسفه باشد، ديده نمى شود; معرفتى

 شهودى و حضورى، كه هدف والاى افاضات و علوم كشفى و حضورى

است.

                 بقیۀ  مطالب رادر<ادامۀ مطلب > بخوانید